اعترافات يک معتاد اينترنتي

تبلیغات

اعتیاد

وبلاگ-کد لوگو و بنر

اعترافات يک معتاد اينترنتي

در چند سال اخير بارها و بارها در رسانه‌های مختلف دیده و شنیده‌ام که «اعتياد به اينترنت» در ميان کاربران کامپيوتري، جوانان و حتي نوجوانان رو به افزايش است و معتاد اينترنتي «چنین مشخصه‌هایی» دارد، از عوارض اعتياد به اينترنت فلان و بهمان است، خطرات زيادي جامعه را تهديد مي‌کند و...
هميشه هم پس از شنيدن يا خواندن اين اخبار مشخصات يک معتاد اينترنتي مانند تعداد ساعات استفاده از اينترنت در شبانه روز، شب‌نخوابي، کار با برنامه‌هاي مختلف پيام‌رسان فوري يا مسنجر و... را با خودم مقايسه و انطباق مي‌دادم و بعد نتيجه‌گيري مي‌کردم «خوش‌بختانه من معتاد نيستم.!»
اما جابه‌جايي دفتر ماهنامه‌شبکه تأثيرات شگرف و باورنکردني در روحيه و انگيزه کارکنان داشت و به تبع آن جابه‌جايي شماره‌ تلفن‌ها و قطعي اينترنت ADSL روي اين شماره تلفن‌ها اشتباه بودن فرضيه «عدم اعتياد به اينترنت» را حداقل براي خودم اثبات کرد.
تصور کنيد 23 روز از يک اينترنت پر سرعت دائمي محروم باشيد و در نخستین روز کاري سال جديد با هزار اميد و آرزو و برنامه کاري وب‌گردي! و جبران غيبت و خلأ نبود در شبکه جهاني وب وارد دفتر ماهنامه‌شبکه شويد و نخستین خبر خوش سال را به شما بدهند: «اينترنت هنوز وصل نشده است.» از ضربات روحي و عاطفي اين خبر که بگذريم سر ميز کار خودتان مي‌نشينيد و با همت و روحيه‌اي مثال‌زدني شروع به فهرست کردن کارها مي‌کنيد:
به‌روزرساني سايت ماهنامه شبکه (Failed)، بررسی‌کردن ايميل‌هاي ماهنامه‌شبکه (Failed)، به‌روزرساني نرم‌افزار فيدخوان FeedDemon براي اطلاع از اخبار جديد شرکت‌ها و اتفاقاتي که افتاده و برنامه‌ريزي براي شماره جديد ماهنامه شبکه (Failed)، زدن چندين ايميل به شرکت‌ها براي پيگيري محصولات و مقالات جديدشان (Failed)، دريافت اشتراک‌هاي جديد ماهنامه‌شبکه (Failed)، دريافت خريدهاي جديد سايت و آماده‌سازي و ارسال به پست (Failed)، گرفتن منابع جديد براي ترجمه (Failed)، بررسی‌کردن سامانه پيام کوتاه ماهنامه‌شبکه (Failed)، بررسی‌کردن ايميل‌هاي شخصي که گاهی از ايميل‌هاي کاري مهم‌ترند (Failed)، گرفتن عکس براي مقالات جديد (Failed)، برنامه زمان‌بندي فصل‌نامه‌هاي جديد شرکت‌ها که در سرويس‌هاي گوگل است (Failed)، تهيه گزارش کارکرد سايت ماهنامه‌شبکه (Failed)، چک کردن حساب‌هاي آنلاين ماهنامه شبکه (Failed)، مطالعه نظرات و پيام‌هاي خوانندگان سايت و جواب‌گويي به آن‌ها(Failed).
به فهرست کارهاي Failed بالا هنوز مي‌توان کارهايي را اضافه کرد که به ترتيب و پس از گذشت زمان متوجه مي‌شدم قادر به انجامشان نيستم. نکته غم‌انگيز اينجا است که در اين فهرست علاقه‌مندي‌ها و امور شخصي در اينترنت که به‌طور معمول ابتداي هر سال پررنگ‌تر مي‌شوند نيز آورده نشده است. بررسی کردن سايت‌هايي مانند ورزش 3 که بايد ساعتي يک بار رِفرش شود يا سايت‌هاي خبري و تازه‌هاي کتاب و نشر ايران و.... بدترين اين علايق شخصي هم به‌روزر نشدن تصوير پس‌زمينه کامپيوترم بود که تحت سلطه نرم‌افزار دسکتاپ بينگ است و حسابي توي ذوقم مي‌زد. نتيجه کار اين شد که روز اول کاري به ظهر نرسيده دست از پا درازتر به خانه برگشتم. اينترنت خانه را هم چون با دست خودم يک ماه سرويس «رزرو پورت» به‌علت صرفه‌جويي در هزينه را انتخاب کردم بودم، قطع بود. قدم‌زدن‌هاي طولاني در خانه و نااميد و مأيوس بودن از دنيا و مافيها از پيش‌پاافتاده‌ترين نتايج اين وضعيت بود. تقريباً يک هفته‌اي در دفتر ماهنامه‌شبکه به کمک سرعت عمل مخابرات و شرکت‌سرويس‌دهنده اينترنت و ده‌ها دليل ديگر اينترنت نداشتيم. بدشانسي بزرگ‌تر هم اين بود که موبايلم HTC Touch 2 است که به اينترنت GPRS اپراتورها وصل مي‌شود اما براي من خوره اينترنت عذاب‌ بيشتري دارد. تماس با شرکت‌هاي سرويس‌دهنده اينترنت واي‌مکس هم بي‌فايده بود چون ‌گفتند اتصال اينترنت 72 ساعت طول مي‌کشد. البته بعد از واريز هزينه اشتراک و خريد مودم. پس از دو سه روز اينترنت خانه را راه انداختم و از وضعيت عصبي شديدي که درآن به سر مي بردم و کم‌کم داشت به جاهاي ناجوري مي‌کشيد خلاصي يافتم و برخي از کارهاي دفتر را هم در خانه انجام مي‌دادم اما عملاً در دفتر ماهنامه‌شبکه هيچ‌کاري نداشتم. با هر شرکتي تماس مي‌گرفتم نتيجه صحبت‌ها ارسال ايميل از طرف من يا انتظار براي دريافت ايميل از طرف آن‌ها بود. کوچک‌ترين کارهايي که مي‌خواستيم در دفتر جديد انجام بدهيم نيازمند اينترنت بود. در اين مدت بارها و بارها به‌طور ناخودآگاه مرورگر فايرفاکس و کروم را باز کردم و با سرعتي باورنکردني آدرس چندين سايت يا کليدهاي جست‌وجو را تايپ کرده و کليد اينتر را مي‌زدم اما بعد متوجه شدم اينترنت قطع است. حسي که در اين روزها داشتم بي‌شباهت به حس فردي تنها در يک جزيره دورافتاده نبود که از هيچ‌کس و هيچ‌جاي دنيا خبر نداشت. فکر کنم تنها تفاوت ما در اين بود که من روي صندلي کنار مودم مي‌نشستم و به چراغ اينترنت خاموش آن چشم مي‌دوختم. اما فرد سرگردان در جزيره بايد در ساحل پرسه بزند و به افق دريا اميد ببندد. در اين شرايط بود که بارها با خودم گفتم «انگار واقعاً بدون اينترنت هيچ‌کاره‌ام» و بعد پذيرفتم که «يک معتاد اينترنت» هستم و چه بخواهم يا نه بايد درمان شوم. درباره تأثيرات اينترنت در زندگي شخصي و کاري کاربران حرف‌هاي زيادي براي گفتن است که بايد در يک پرونده مفصل بدان‌ها پرداخت اما اين يک حقيقت است که «به اينترنت معتاد شده‌ایم» و هر روز در آن بيشتر غوطه‌ور مي‌شويم و جنبه‌ها و امور بيشتري از زندگيمان به اينترنت وابسته مي‌شود.




مطالب مرتبط
.